زمانی برای تفکر

سینما،رسانه،اندیشه

زمانی برای تفکر

سینما،رسانه،اندیشه

یادگار قلم(شماره۹۶)

بند اول:

من راه رفتن را از یک سنگ آموختم ، دویدن را از یک کرم خاکی و پرواز را از یک درخت. بادها از رفتن به من چیزی نگفتند، زیرا آنقدر در حرکت بودند که رفتن را نمی شناختند! پلنگان، دویدن را یادم ندادند زیرا آنقدر دویده بودند که دویدن را از یاد برده بودند. پرندگان نیز پرواز را به من نیاموختند، زیرا چنان در پرواز خود غرق بودند که آن را به فراموشی سپرده بودند. اما سنگی که درد سکون را کشیده بود، رفتن را می شناخت و کرمی که  در اشتیاق دویدن سوخته بود، دویدن را می فهمید و درختی که پاهایش در گل بود، از پرواز بسیار می دانست آنها از حسرت به درد رسیده بودند و از درد به اشتیاق و از اشتیاق به معرفت. وقتی رفتن آموختی ، دویدن بیاموز. ودویدن که آموختی ، پرواز را.  راه رفتن بیاموز زیرا هر روز باید از خودت تا خدا گام برداری دویدن بیاموز زیرا چه بهتر که از خودت تا خدا بدوی. و پرواز را یاد بگیر زیرا باید روزی از خودت تا خدا پرواز کنی.  

بند دوم:

 تاریخ با فراز و نشیب های فراوانش سرشار از داستان های نبرد میان حق و باطل بوده است.نبردی که در هر صورت حق پیروز است. و در جنگ تحمیلی،جنگی که همه می دانند نابرابر بود و جنگی بود با دست های خالی از سلاح اما دل هایی پر از ایمان در برابر جهانی مجهز به انواع و اقسام سلاح های روز.آن روزها ایران برای وارد کردن کالاهای بی ارزشی مثل سیم خاردار هم با مشکل مواجه بود به طوری که سیم خاردار برای ما یک کالای استراتژیک محسوب می شد.در آن روزهای سخت ایران تحت شدیدترین تحریم های غرب قرار داشت تا با فشار، ایران اسلامی را از پای در آورند .در آن زمان تنها سرمایه ایرانیان جوانان بودند.ایران برای حفظ منافع خود نیازهای فراوانی داشت واز آنجا که نیاز،خلاقیت به همراه می آورد جوانان انقلابی و مسلمان و متعهد ایرانی با اتکا به داشته های خود مسیر  پیشرفت را پیش گرفتند و نتیجه این که امروز ایران در بسیاری از زمینه ها به افتخارات بزرگی دست یافته و به قول دکتر احمدی نژاد "ایران امروز یکی از ابرقدرت ها محسوب می شود"  . حرکت در چنین مسیری و در چنین شرایط سختی میسر نمی گشت مگر با خودباوری و اعتماد به نفس و یاری خداوند و در قرآن کریم آمده است : «خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر این که آن قوم خود بخواهد.»

بند سوم-  

این روزها فضای سیاسی کشور رنگ و بوی انتخاباتی بیشتری گرفته است و بسیاری از احزاب سیاسی دوباره به صحنه رقابت آمده اند.در این میان طبق معمول بعضی احزاب به تخریب یکدیگر می پردازند،نشریات هم به این تخریب ها دامن می زنند و فضا را برای انتخاب سالم کاملا مسموم و ناسالم می کنند .در این بحبوحه کمتر رسانه ای به تحلیل منطقی صحنه سیاسی پرداخته است ویا اینکه به دلیل جهت دار بودن قلم هایشان افراد را آن گونه که هست نشان نداده اند که نشریات دانشجویی موجود در صحنه نیز از این قاعده مستثنا نیستند.

سردرگمی در این فضا و میان جنجال های سیاسی مطبوعات و دیگر رسانه ها غیر ممکن نیست.همچنین به دلیل وجود نشریات تندرو موجود در صحنه و جهت دهی ناعادلانه و غیر منطقی اذهان عمومی با چاپ مطالب غیراصل ، تصمیم به حضوری هر چند کوچک در صحنه بزرگ نوشتاری گرفتیم تا آنچه را که باید گفته شود و تا به حال کمتر نشریه و رسانه ای به طور عادلانه و منطقی به آن پرداخته است را بگوییم.واز آنجا که ما نیز در میان انبوه اخبار موجود به دنبال واقعیت هستیم به شما قول می دهیم بدون جهت دهی سیاسی و با بی طرفی اخبار مربوطه را تا حد امکان برای شما بازتاب کنیم تا با تصمیمی سالم در فضایی سالم انتخابی سالم و در نهایت جامعه ای سالم داشته باشیم.و در نتیجه آن به امید رضایت امام عصر (عج)

انتشار: 2 اردیبهشت 88 – سه نقطه – یادگار قلم سردبیر

یادگار قلم

طیهر روز صبح که با نوازش روشنایی از خواب بیدار می شوی بدان که تو دوباره متولد شده ای و فرصتی دیگر است برای زندگی، و فرصتی برای مهربانی

بند اول:بهار زیباست اما نه به خاطر فصل اول بودن بلکه زیباست چون، زلف حجاب طبیعت را برای ما پریشان می کند.بهار کشف حجاب طبیعت است.بهار فرج طبیعت است . بهار فصل پیام های جهان است. پیام هایی که کمتر کسی به آن توجه می کند.بهار بهانه ای است برای عاشق شدن،و عاشقانه دیدن،بهانه ای که هرچند برای مدتی کوتاه ، اما طعم آن ماندگار ترین است.بهار فصل پیوند شوق و احساس است.به قول سهراب:"شوق می آمد،دست در گردن حس می انداخت،فکر بازی می کرد،زندگی چیزی بود،مثل یک بارش عید"

راستی بهار فصل خوبی برای فکر کردن هست.فصلی برای تامل در خود و درهمه چیز.فصل سفر کردن از خود به همه جا.فصلی برای قدم زدن از خود تا انتها. تا انتهای همه جا.فصلی برای قدم زدن تا ته کوچه باغ های تنگ با دیوارهای کاهگلی باران خورده  بهار. قدم زدن به همراه طراوت بهار،به همراه باد و نسیم.به همراه بوی خوش بهار نارنج.یافتن راهی از دل طبیعت و خروج از بن بست دنیا.راهی که برای همیشه دیواری نتواند آن را سد کند.راهی که هر دل سوخته ای به آن راهی داشته باشد.

 و من "بار خود را بستم ، رفتم از شهر خیالات سبک بیرون" با همین فصل بهار،با همین چشمی که برای درک شگفتی های طبیعت دارم،و عقلی که برای هضم حجم زیبایی ها.

و در بهار بود که صدای هوش گیاهان به گوش می آمد.و در بهار بود که سطح روح پر از برگ سبز شده بود و این دقایق خوشبورا رقم زده است. "وعشق، تنها عشق مرا به وسعت اندوه زیبایی ها برد"

بند دوم:سال جدید را با کمی تاخیر به دانشجویان و اساتید محترم دانشگاه تبریک عرض می کنیم.

سال 88 با یک شعار آغاز شد.شعاری که با عمل صحیح به آن، می تواند برای کشور پله ای برای پرتاب به سکوهای بالاتر موفقیت باشد.شعاری که لازمه ی جامعه ی امروز تمام کشورهاست.شعاری که ما را به اصلاح در همه امور فرا می خواند. و شعاری که با عمل به آن نتیجه ای شگرف را برای خود و جامعه به همراه خواهد داشت. امروز رمز موفقیت جامعه ما همین اصلاح الگوی مصرف است و این اصلاح باید در تمام زمینه ها باشد.از کوچکترین مسائل تا کلان ترین آنها.و جامعه ای که به چنین درجه ای برسد و در تمام زمینه ها الگوی درست مصرف را پیشه کند همان جامعه آرمانی که به سعادت خواهد رسید خواهد بود.

در این بهار زیبا همین طور که در کوچه های پرطراوت بهاری قدم می زنید به شعار امسال هم فکر کنید.

شماره 94-26 فروردین88-سه نقطه-ستون یادگار قلم سر دبیر